در حال بارگذاری ...

یادداشتی بر نمایش حمام

کارگردان: هماسا

شهر: تهران

اگر به هنر نمایش و رسالتی که ذات هنر دارد نگاهی بیاندازیم خواهیم دید که همواره در جستجوی باز نمایی زندگی بشر و شرایط او در جوامع انسانی است. هنر نمایش با باز تاباندن برشی از زندگی که گاه آشنایی زدایی است از زندگی روزمره و گاه انعکاسی از ذهنیت نا ملموس او، در مقابل دیدگان تماشاگر سعی در به تصویر کشیدن درد ها و رنج هایی دارد که زبان از بیان آن قاصر است.

نمایش عروسکی حمام در مواجهه اول با تماشاگر با بکار گیری عناصر تصویری مطلوب، رشد صعودی تصاویری که بازتاب رشد بی رویه رسانه های متعدد هستند، ذهن تماشاگر را مستقیما هدف قرار می دهد و آنطور که باید و شاید صحنه و مخاطب را به هم پیوند می دهد و در چرخه ای قرار می دهد که ناگزیر در میان آن همه هیاهو و همهمه چنان تنها می ماند که راهی جز فرار به اعماق ندارد و تنها چیزی که برایش باقی می ماند تنهایست.

کارگردان نمایش این انزوا را در فضایی درونی – ذهنی متناسب با ذات شخصیتِ "وانی" که به حمام پناه برده است و می توان گفت به اصل خویش باز گشته است عاجز، نا توان و تنها، چنان به تصویر می کشد که حتی یارای مقابله با افکار و ذهنیات خویش را ندارد.

اما با رسیدن به نیمه دوم نمایش به نظر می رسد قطارِ نمایش در حال حرکت باز می ایستد، بگونه ای که شاخصه های دراماتیک اثر کمرنگ می شود و از میزان شخصیت پردازی های ملموس و عینی و فضا سازی های دراماتیک کاسته می شود.

در نهایت می توان گفت اثر نامبرده با اینکه از عروسک ها و طراحی صحنه قابل قبولی بهره مند است، با تمام تلاشی که در به تصویر کشیدن روایت ها، کشمکش ها و آشفتگی های درون داستان می کند، به دلیل عدم هماهنگی و ضعف دراماتیک (بویژه در نیمه دوم نمایش) در فرایند انتقال و ارتباط با مخاطب خود دچار مشکل می شود. امید است که عوامل اجرایی با تلاش بیشتر و برطرف نمودن ضعف ها، بتواند در اجراهای دیگر تا پایان مخاطب را با خود همراه کند چرا که قدرت صحنه و اعجاز نمایش عروسکی آنجایی رخ می نماید که تماشاگر همگام با گروه بازی ساز تا پایان نمایش در دنیای ذهنیت و تخیل در پرواز باشد.

حسین زینالی




نظرات کاربران