در حال بارگذاری ...
...

اگزویا نوشته و کار شارلوت پوییجک-جولین از هلند

پوست‌اندازی درون در مواجهه با نور و روشنا

رضا آشفته

نمایش اگزویا نوشته و کار شارلوت پوییجک-جولین، بسیار مدرن است و در آن هنرمند هلندی سعی می‌کند تئاتر عروسکی سایه را بیشتر از حد انتظار پیش بیاورد و در اثرش هم سایۀ سیاه و سفید و هم سایۀ رنگی را پیشتازانه در ترکیب با پدیده‌های نوین و تکنولوژیک از چهارچوب یک قاب بسته و پرده‌وار بیرون بیاورد و در عین حال به جای قصه‌گویی و روایت‌گری به القاگری مفاهیم و فضاسازی‌های غیر متعارف ما را رهنمون کند و در واقع به جای تاثیر گرفتن های مخاطب به دنبال تاثیرگذاری‌های غیر‌منتظره باشد بی آنکه نسخه پیچ تفکر ویژه‌ای باشد؛ یعنی بستر رویاسازی و تفکر و از همه سلوک معنایی و شهد و شهود ناب را فراهم می‌کند که مخاطب از یک سورئالیزم به جهان دلخواهش که همان درک هستی‌شناسانه است پرتاب شود...

انگار یک لالایی شیرین خوانده شود و بعد تخیل و خیال‌بازی سوار بر جریان سیال و روان ذهنی مخاطبان شود و هر یک را به دنبال امیال درونی‌اش پرواز دهد... در واقع اگزویا پر پرواز را می‌دهد که تو امکان پرواز داشته باشی و پنجره‌ای را رو به هستی می‌گشاید و حالا تو باید به دلخواهت پرواز کنی...

در این نمایش بی‌کلام، شارلوت، شما را به سفری بی‌پایان می‌برد تا ما نسبت به محیط اطراف‌مان به آگاهی برسیم. او زمین زیر پای شما را خالی می‌کند اما نمی‌گذارد سقوط کنید، تنها برای لحظه‌ای شما جزیی از کهکشانی بزرگ می‌شوید.

در این سفر ذهنی انگار که از جایی مشخص در دل یک جنگل و بازی یک پروانه و خفاش یا یک پرنده تو به چالش دو پرنده می‌رسی و بعد سر از اقیانوسی ژرف در خواهی آورد و شنای ماهی‌ها و یک کودک که در واقع  کودک خیال ماست که دارد کنجکاوانه سر از ناشناخته‌ها درمی‌آورد بی‌آنکه بخواهد هراسی به دل راه دهد و از این هولناکی‌های جهان معقول رد و نشانی را بروز دهد!

بازیگران نمایش"اگزویا"، شارلوت پوییجک-جولین، آناندا پوییجک و دونک بنکی هستند که در ترکیب‌هایی چندگانه و انفرادی عروسک‌ها را که حالت پارچه دارند و بی‌شکل، در بازی با نور و دادن حرکت‌های متعدد دارای شکل و شمایل‌های ویژه می‌گردانند. این نوعی برخورد غیر عادی است که آن تعاریف کلاسیک در مواجهه با عروسک را برای ما دگرگون می‌سازد و هدف از این دگرگونی ارائه ساختاری نوین‌تر است که بتواند هم امکان خیال‌پردازی را گسترش دهد و هم مشارکت همگانی را در سامان یافتن یک اجرا ممکن سازد. اگر یک داستان مشترک در دل این ماجراجویی‌ها بود همه انگار به فصل مشترکی از درک اجرا می‌رسیدند اما اکنون هر که برداشت شخصی‌اش را بنابر همان شهد و شهود دریافتی بیان خواهد کرد. نتیجه و پیامد، تاثیرگذاری‌های اجراست بی آنکه مخاطب بخواهد یا بتواند تاثیری گرفته باشد چون چیز واحدی برای گرفته‌شدن و درک‌شدن وجود ندارد بلکه تو فقط شاهد یک سری تصاویر پراکنده و شاید هم بی‌ربط هستی که پیامد یک جریان ساختاری است. گروه دارای تکنیکی است که برگرفته از تکنولوژی است و حالا نور و امکان تصویرسازی‌اش در مواجهه با اشیاء مختلف و عروسک‌هایی می‌تواند بیانگر تصاویر موثری باشد که برای روح و روان ما در این فضای سیال و شناور فراهم می‌شود. در این اتاق تاریک و متمرکز بر نور و روشنا که القاگر حرکت، ترکیب‌بندی‌ها و تصویرسازی است ما به درازای ذهن به بی‌نهایتی غایی متصل می‌شویم و همین ژرف‌اندیشی‌هاست که ما را نیز می تواند دگرگون کند.

موسیقی آن را "جورد وریس" ساخته که نوعی فضای متافیزیکی و روندی عرفانی و مراقبه‌گونه را تداعی می‌بخشد و به جای معبد و حضور یک کاهن و راهنما برای برخورداری از حال خوش، تو در تالار دچار یک نمایش عروسکی مدرن شده‌ای که پیامدی روان را در پی خواهد داشت و در این دچار شدن تمرکز افزون‌تر بر میزان و ژرفای حضور و تاثیرگذاری‌های اثر نمایشی می‌افزاید و در نهایت تالار قشقایی با درکی شهودی ترک خواهد شد و شاید برآیند کلی اثر نیز همین درک عارفانه از حضور در هستی باشد!

چنانچه اگزویا به معنای پوست اندازی مار هست؛ ما نیز در این نمایش دچار پوست اندازی ذهنی و درونی خواهیم شد  و اگر انسان (آدم و حوا) نخستین گناهش در نتیجۀ گول‌خوردن از مار بود که پیامدش هبوط از بهشت به زمین بوده است حالا بنابر درک بهتر و شناختش از خود و هستی به دنبال غلبه بر مار درونش هست که ممکن است وسوسه‌ها و شکست‌های پی‌در‌پی را برایش رقم بزند و حالا در تدارک هست که  از این مار درونی برای همیشه کنده شود این اگزویای درونی رهایی ابدی را برایش رقم بزند.