نقدی بر نمایش «سفر به غرب» یا «آشوب در قصر شیشهای» به نویسندگی "چیه-شنگ وو" و کارگردانی "یونگ چی لین" از کشور تایوان
مبارزه با خویشتن یا چیره شدن بر شرارت دنیا
مبارزه با خویشتن یا چیره شدن بر شرارت دنیا 2
مبارزه با خویشتن یا چیره شدن بر شرارت دنیا 3
رضا آشفته: نمایش «سفر به غرب» یا «آشوب در قصر شیشهای» از کشور تایوان از جمله نمایشهای کلاسیک منطقۀ خاور دور است که تحت تاثیر تعالیم بودا میخواهد آدمها را به صلح و آرامش دعوت کند.
این نمایش کاری از گروه تئاتر عروسکی تایپه است که با طراحی و نویسندگی "چیه-شنگ وو" و کارگردانی "یونگ چی لین" اجرا شد که میتوانست ما را تحت تاثیر ماهیت عروسکها، رنگها و نحوۀ هماهنگی ظریف و قدرتمند یک گروه نمایشی زبر دست قرار دهد. این گروه سنتی ریشه در اصالتها و سنتهای معنوی و هنری چین باستان دارد که با ارائه نمایش عروسکی به دنبال جریان یافتن تفکر آشتی پسندانه در میان گروهها و اقشار مختلف جوامع انسانی است.
بودا رولای در هنگام قدم زنی به سنگی برخورد میکند. سنگ به خون او آغشته میشود و تحت تاثیر جوهره خورشید و ماه قرار میگیرد. روزی میمونی از سنگ بیرون میپرد و به خاطر هوشش پادشاه میمونها میشود. میمون تحت تعلیم استاد کونگ فو قرار میگیرد و بعد از اینکه خود در این هنر رزمی به حد استادی میرسد، از سوی استاد کونگ فویش مامور میشود که به غار آبشار برای فرمانروایی بر میمونها برگردد اما اوضاع بسیار بد است و پادشاه گاو شیطان همه را در عذاب و آزار همیشگی میرنجاند و پادشاه میمونها همه را تعلیم میدهد که با افراد پادشاه گاو شطیان برای احقاق حق بجنگند... تا اینکه نوبت به رویایی دو پادشاه میرسد... پادشاه میمونها دست خالی است و پادشاه گاو شیطان یک سلاح دسته بلند و قوی دارد بنابراین به او میگوید که این جنگ نابرابر است و ده روز فرصت میخواهد که سلاحی را بیابد که بتوانند برابر با هم بجنگند و این گونه است که پادشاه گاو شیطان چنین فرصتی را میدهد... پادشاه میمون ها برای تهیه سلاح سر از قصر شیشهای پادشاه اژدها در میآورد... او برای غلبه بر پادشاه اژدها یک معما طرح میکند که اگر توانست پادشاه میمونها را از میان دو میمون بدلش تشخیص دهد، برنده است و دیگر سلاحی نمی خواهد و اگر تشخیص نداد باید بهترین سلاح قصر شیشه ای را در اختیارش قرار دهد... و پادشاه میمونها برنده میشود و دو سلاح را پس میزند و سر آخر میله بلندی از طلا را برخلاف میل آنها میربابد که در نهایت به جنگ او با پادشاه اژدها میانجامد و در این نبرد، پادشاه میمونها پیروز میشود و میله طلایی جادویی را که تا سر سوزنی کوچک میشود، از آن خود میکند... او به نبرد گاو شیطان میرود و مدتها میجنگند و هر دو همواره برابرند و در نهایت پیشنهاد برادری میدهد و صلح و آشتی بین آنها برقرار میشود.
این داستان کلاسیک است و در این مواجهه هم خباثت و شیطان بودن و شرارت حاکم بر دنیا ترسیم میشود و اینکه چگونه میشود با خودسازی و شناخت از خویشتن، مسیر واژگونی را طی طریق کرد و کونگ فو فراتر از یک ورزش سلوک عارفانه را برای رسیدن به آشتی و برادری و استقرار آرامش در روابط بین آدمها مستقر میکند، در این نمایش بررسی میشود.
شیوۀ چیره شده بر کلیت اثر هم عروسکهای دستکشی است که در کنارش عروسکهای باتومی برای حضور ماهیها در قصر شیشه ای طراحی شده است. متاسفانه اجرای این شیوه که متکی به عروسکهای کوچک است، در یک تالار قاب عکسی اصلا قابل پذیرش نیست مگر در یک تالار بلک باکس به راحتی میتوانست در اختیار تماشاگرانش قرار بگیرد؛ برای مثال آنهایی که در سه چهار ردیف اول نشسته بودند با گردنهای کج شده به ناچار باید پای کار مینشستند.
بازیدهندگان عروسکها (چیه-شنگ وو ، زو تینگ چن، پو سیانگ چائو) با آنکه جوان بودند اما بسیار پر انرژی و مسلط در گرداندن عروسکهای بسیار کارشان بودند و در کل میتوانستند اجرایشان را در اختیار مخاطبان همگانیشان قرار دهند و از کوچک تا بزرگ از دیدنش لذت ببرند.
موسیقی (شو-یو لین، تونگ-ین سیه، یو-چینگ لین، شیه-ون لیو، زو-شین چنگ) برای مخاطب ایرانی بسیار ناآشنا و تقریبا روی اعصاب بود چون برخورد سنجها و صدای وینگ وینگ از حوصلۀ ما که به چنین آهنگی آشنایی نداریم آن هم در طول یک ساعت بدون کمترین سکوتی غیرقابل تحمل میشد و از آن سو نیز ولوم هم بالا بود که برای برخی غیر قابل تحمل میشد که به ناچار باید تالار هنر را ترک میکردند.
برای جمعبندی، حضور این گروههای کلاسیک ما را متوجۀ داشتههای سنتیمان میکند که باید همچنان در آموزش و نگهداری و کاربردش در میان نمایشهای مدرن اصرار ورزیده شود!