در حال بارگذاری ...
...

سلما محسنی اردهالی

ماجرای عجیبِ سنگ کلیه !

سلما محسنی اردهالی

ماجرای عجیبِ سنگ کلیه !

امسال تصمیم گرفتم بیشتر به دیدن نمایشِ جوان‌ترها و کاراولی‌ها بروم. به همین دلیل بخش مورد علاقه‌ام شد بخش تجربه. البته متاسفانه تمام کارهای این بخش را نتوانستم ببینم. در اینجا تصمیم گرفتم از یک کار در بخش تجربه و یک کار در بخش صحنه‌ای بنویسم. هر دو جوان، هر دو دانشجو و هر دو باآتیه...

  •  نمایش «پهلوان‌کچل هجده عیاری» که آغاز شد به سال هفتاد و هشت پرتاب شدم. به نمایش «قصه پرغصه اولین قصه» با مهدی اسماعیلی، مینو جان محمدی، نیما رییسی و سپهر جلیلوند. راستش تنها شباهت، جسارت عده‌ای جوان (از هنرهای زیبا) در کار با شیوه‌ای سنتی و ایجاد تغییر در داستان و شیوۀ اجرا برای رسیدن به یک نگاه نو بود. مبارک، پیرزن، پهلوان و دختر جوان...

نویسندۀ داستان، سجاد طهماسبی، به گمان من یکی از بهترین‌ها در حوزۀ نویسندگی نمایش و نمایش عروسکی خواهد شد، اگر خودش را و کارش را جدی بگیرد و بنویسد و بنویسد... او ذهنی خلاق و بدیع دارد و دنیای خیال‌انگیز نمایش عروسکی را به زیبایی درک کرده و در اینجا نیز خط داستانی جذابی به شخصیت‌های همیشگی نمایش پهلوان کچل اضافه کرده است. به بیانی شخصیت‌ها هم صفات و خلق و خوی ثابت و تعیین شدۀ خود را دارند و هم در یک مسیر روایی جدید قرار می‌گیرند؛ و با مکان‌ها و چالش‌های تازه‌ای روبه‌رو می‌شوند. علی محمدی کارگردان جوان نمایش نیز سعی کرده طعم تازۀ داستان طهماسبی را با اضافه‌کردن شیوه‌هایی جدید (در اجرای نمایش سنتی)، بدعت بیشتری بخشد. اضافه کردنِ المان‌های صحنه برای نشان‌دادن فضاهای خاص مانند داخلی خانه پهلوان ، کافه و غار دیو، بخش‌های قابل توجهی است که می‌توان بیشتر از وجودشان استفاده کرد. صحنۀ کافه بسیار جذاب و به جاست اما صحنۀ خانه پهلوان و به ویژه غار دیو که به لحاظ بصری چشم‌گیر است بسیار کوتاه هستند و عروسک‌ها از وجود المان‌های صحنه‌ای استفادۀ لازم را نمی‌برند.

بخش انیمیشن نیز بخش جذابی است که می‌تواند بیشتر از دو صحنه (تماس ویدیویی با مبارک در هاوایی و فیلم ترسیدن پهلوان در گورستان) مورد استفاده قرار گیرد.

کلیت عوامل گروه را بچه‌های بسیار جوانِ حرفه‌ای و نیمه‌حرفه‌ای نمایش سنتی (خیمه شب بازی و پهلوان کچل)  تشکیل می‌دهند و به همین دلیل مرشد، نوازنده کمانچه و بازی‌دهندگان حیطه کاری خود را خوب می‌شناسند. گرچه من به شخصه کماکان صفیر‌زدن شهرزاد مبرهن، مریم اقبالی و شراره طیار را استادانه می‌دانم اما باید بگویم ندا وفایی نیز دختر جوانی است که چند سال است به شکلی جدی این کار را دنبال می‌کند و قطعا موفق خواهد بود.

بخشی که به نظرم اگر مورد توجه قرار گیرد کار را به سطح بالاتری خواهد برد، استفاده از امکانات عروسک دستکشی و بازیدهیِ آن است. عروسک دستکشی گرچه به نظر محدود می‌آید اما سرشار از امکانات بالقوه است. یکی از ویژگی‌های عروسک‌های دستکشی حرکت‌های تند و سریع و کمدی به اصطلاح بزن به کوب است که در اینجا نیز در برخی قسمت‌ها به کار گرفته‌شده اما خیلی زود از آن عبور شده و عمق پیدا نکرده است. در بسیاری صحنه‌ها حرکت‌ها و واکنش‌های سریع‌تری از عروسک‌های دستکشی انتظار داریم. گرچه باید به عروسک خوش‌ساخت خاله ریشدار (پیرزن) و صدا و بازی خوبش نیز اشاره کنم که شیرین و فکر شده بود.

من برای دوستان جوانم آرزوی پایداری و مداومت در کار دارم و امیدوارم این کار را بارها و بارها اجرا کنند و لبان تماشاگران  بیشتری را به خنده باز کنند.