در حال بارگذاری ...
...

نقدی بر نمایش «پادشاه سرگردان» به نویسندگی و کارگردانی ژان باپتیست پوش از فرانسه

آزادی زنان در انتخاب یا آنچه بلای  جان نمی‌شود

رضا آشفته: افسانه پادشاه سرگردان به دنبال بیان یک پرسش بنیادین است: زنان در دنیا بیش از هر چیزی چه می‌خواهند؟!

 نمایش پادشاه سرگردان با تکنیک‌های نوین و تلفیقی به دنبال بیان یک افسانۀ کهن است که این نوع برخورد مدرن و کلاسیک همانا یادآور یک مواجهۀ پسامدرن است؛ البته این رودررویی بسیار ساده و در عین حال می‌تواند ژرف باشد چون انسان را نسبت به ندانستن‌ها یا همان چیستان‌های لازم آگاه می‌کند و کسی که بر آن آگاهی یابد حکم پادشاهی را دارد که در زندگی از سرگردانی و بلاتکلیفی بیرون آمده باشد چنانچه رابطۀ زن و شوهری که هر دوی اینها می‌توانند مکمل هم باشند، و در این صورت خوشبختی شامل حالشان خواهد بود.

افسانه پادشاه سرگردان به دنبال بیان یک پرسش بنیادین است: زنان در دنیا بیش از هر چیزی چه می‌خواهند؟!

نمایش پادشاه سرگردان یک نمایش تجربی است و این طبق تعریفی است که جشنواره تئاتر عروسکی بدان داده‌است؛ از جمله رویکردهای بخش تجربه (تجربه، نوآوری و تفاوت)، تاکید بر نمایش‌های خلاقانه که با شیوه‌های معمول نمایش عروسکی متفاوت است، برخورد نوآورانه با عروسک، خلق شیوه‌های جدید نمایشگری عروسکی و تمرکز بر اجراهایی با مدت زمان کوتاه است. این نمایش فرانسوی نیز برخوردار از شرایط تجربه است و می تواند ما را متوجۀ حرکت‌های نوینی کند که در زندگی جمعی همه ما باید به دنبالش باشیم.

یک پرسش

یک روز پادشاهی دارد گردش می‌کند که ناخواسته سر از سرزمین همسایه در می‌آورد که پادشاهی شبیه ابوالهوال دارد اما این اسارت همراه با یک پرسش است که حتما باید پاسخی نیز داشته باشد.

پادشاه زیباترین کشور دنیا یک سال برای پاسخ به پرسش «زن‌ها بیش از هرچه در دنیا چه می‌خواهند؟»  فرصت دارد. چنانچه نتواند پس از یک سال به این پرسش پاسخ دهد خود و کشورش نابود می‌شوند. او برای این منظور از همه بزرگان و خردمندان کشورش دعوت می‌کند که پاسخی بیابند اما انگار هیچ کدام نمی‌دانند چه باید بگویند و حتی از زنان نیز برای انجام گفتگو دعوت می‌کند که آنها نیز پاسخ‌های پراکنده‌ای می‌دهند و او در ساعت‌های مانده به پاسخگویی دچار سرگردانی می‌شود و این بار سر از جایی درمی‌آورد که در آن ساحره‌ای هست و البته پاسخی دارد و به ازای قول ازدواج و فرزنددار شدن از پادشاه پاسخ را در اختیارش می‌گذارد و پادشاه علی‌رغم میل باطنی که ساحره بسیار زشت و بدبو هست، برای زنده‌ماندن خودش و مردمان کشورش می‌پذیرد! پاسخ این است: زنان بیش از هر چیزی دوست دارند در انتخاب دلخواهشان آزاد باشند... او همین را به پادشاه کشور بغلی می‌گوید و خود و کشورش را از شری می‌رهاند... بنابراین با مردمش روزی را به جشن و پایکوبی می‌گذراند اما در زمان خواب ساحره بدبوتر و زشت‌تر از پیش به سراغش می‌رود که با هم ازدواج کنند و از هم بچه‌دار شوند! انگار شاه هیچ راه فراری ندارد اما ساحره برای این بودن دو راه حل را توصیه می‌کند: یک اینکه، من در خلوتت زشت  و بدبو باشم و در بیرون بسیار زیبا که همه حسادت کنند؟ دو، در خلوتت بسیار زیبا و در بیرون بسیار کریه باشم که همه مسخره کنند ما را؟ پاسخ پادشاه هم این است: هر چه دلت می‌خواهد! درواقع آزادی انتخاب را به خودش واگذار می‌کند و این یعنی درک درستی از زن پیدا کرده و ساحره می‌گوید که درست پاسخ داده‌ای و تبدیل به زنی زیبا در خلوت و بیرون از قصر می‌شود!

اثر ترکیبی

این نمایش ترکیب چندین نوع هنر است: ویدئوی زنده، سایه، عروسک، موسیقی، نقاشی و... که ویژه مخاطبان بالای شش سال و با تکنیک میکرو-تئاتر به صحنه می‌رود و می‌تواند به ارتباطی ناگسستنی با مخاطبانی که تا پایان کار نشسته اند، برقرار کند. به هر روی می‌دانیم که نمایش پادشاه سرگردان که با تکنیک میکروتئاتر آماده شده است، با شیوه و بیانی امروزی‌تر که در آن تکنولوژی نقش موثری می‌یابد، دارد یک مبحث مهم روان‌شناسانه را مطرح می‌کند که می‌تواند برای هر یک از ما مساله مهمی در روابط زناشویی باشد. یقینا ارجاع به داده های قدیمی که کارکرد بنیادین در روابط آدم‌ها دارد هنوز هم از جاذبه‌های کاربردی برخوردار است و این دیگر فراتر از جنبه‌های سرگرم‌کننده می‌تواند ما را متوجه تئاتر کند. چنانچه پادشاه سرگردان در تهران همانند پاریس و هر نقطه از جهان تاثیرگذاری آنی و بارزی را به دنبال خواهد داشت. زیباتر اینکه یک راوی به زبان پارسی و یک راوی نیز به زبان ناشنوایان روایتگر آن بودند  هدف نیز درک آن افسانۀ کهن در آمیزش با تصاویری است که به همان شیوه‌های متنوع برای مخاطبان یادآوری می‌شود.

در این نمایش یک گروه نوآور و متفاوت تجربۀ تازه‌ای را پیش روی مخاطبانشان قرار می‌دهند. اروان کورتوا؛ به‌عنوان بازیگر، رابرت هتیسی و اروان کورتوا؛ در مقام بازی‌دهندگان و پاتریس رابیه؛ به‌عنوان آهنگساز حضور پر رنگی دارند، در ایجاد فضا و با هماهنگی در استقرار ضرباهنگ درست. رابرت هتیسی و لوک پاژ به‌همراه ژان- باپتیست پوش؛ نویسنده و کارگردان «پادشاه سرگردان» گروه طراحی این اثر را تشکیل می‌دهند که آنها نیز به دنبال بیان تصویری از یک قصه هستند.

تبادلات فرهنگی همواره از علاقمندی‌های این گروه فرانسوی است که توانسته‌اند در تهران با آنچه که بسترش ناخودآگاه است، به یک ارتباط معنوی و بادوام دست یابند. این هم از اهداف گروه‌هایی است که جهانشمول فکر می‌کنند و مناسبات بهتری را برای تئاتر امروز جهان در نظر می‌گیرند.