یادداشتی بر نمایش موش روستایی و راز ناهار گمشده
کارگردان: لیلی شایق
شهر: اصفهان
موش روستایی، قراراست میزبان دختر عموی خود باشد و درحال تهیه و تدارک خوراکی های باب میل اوست. اما درهر فرصتی که او برای تهیه و تکمیل غذا ها، غیبت دارد غذاهای آماده شده سلسله وار توسط بچه گربه ها نوش جان میشود.به هر بار غیب شدن خوراکی ها، پسر عموی روستایی، نگران، با دختر عموی شهری تماس میگیرد و چاره جویی میکند. با تکراراین ماجرا و ناپدید شدن همه ی خوراکی ها، موش شهری تصمیم میگیرد که جای میزبان و مهمان را تغییر دهد. موش روستایی به شهر دعوت میشود و غافل است که دوبچه گربه به عنوان دو مهمان ناخوانده به دنبال او روانه اند.ماجرای ناپدید شدن خوراکی ها در خانه ی موش شهری ادامه می یابد تا اینکه، موشِ کارآگاه فراخوانده شده و راز گمشدن خوراکی ها را کشف میکند. در پایان موش شهری و موش روستایی، پس از تکلیف و موظف کردن بچه گربه ها به انجام کاری کودکانه، آن دو را میبخشند و به همراه کارآگاه میروند تا باقیمانده ی خوراکی ها را نوش جان کنند.
تکرارسلسله وار وقایع، بازیگوشی های کودکانه، و حیوانات دوست داشتنی ، موضوعاتی هستند که کودک را مجذوب میکنند و نویسنده زیرکانه با ایجاد چنین جاذبه ای میکوشد تا مخاطب کودک را آگاهی دهد به اینکه، آزار و اذیت دیگران، سرانجامی مشابه خواهد داشت.
کودکان، کم تجربه، اما دقیق و نکته سنجند و جزئیاتی را که گاه از نگاه بزرگسالان خارج است بخوبی تشخیص میدهند.
آنها آنچه را که میشنوند و میبینند با انچه در ذهن دارند وتجربه کرده اند، مقایسه میکنند ومی آموزند. کودکان، حرکات، اتفاقات و کلمات نا آشنا و مبهم را کنجکاوانه و صریح، مورد پرسش قرار میدهند. سوال پشت سوال! این ویژگی کودکان است و همان نکته ایست که، تولید نمایش، خصوصا از گونه ی عروسکی آن را،برای مخاطب کودک بسیار دشوارو متفاوت میکند. نمایشی که در ذهن کودک سوال ایجاد کند، اما در ادامه نتواند پاسخگو باشد، تماشاگر خود را از دست خواهد داد.
از شاخصه های نمایش "موش روستای و راز ناهار گمشده" می شود به متن آن، کوچک بودن ابعاد و نیز موسیقی پر تحرک آن اشاره کرد.
در این نمایش، حرکت دوربین و ایجاد میزانسن های غیر معمول در تاتر،به تمرکز، تحرک و تنوع در اجرا، افزوده است.
سادگی در طراحی و اجرای دکور و پرهیز در استفاده از رنگ آمیزی های بی معنی ونا متعارف، در توجه دادن مخاطب و معرفی مکان، مفید واقع شده است. نکتهی قابل توجه دیگر درطراحی دکور استفاده ی دو سویه از آن است. البته نباید غافل بود که دوربین کمک شایانی کرده و چند پاره بودن دکور را پوشش داده و پیوستگی ایجاد کرده است.
اما در باب عروسکها، که بازیگران صحنه اند،باید یاد آور شد که انتخاب شیوه ی عروسک های نخی، در حالی که به اجرا ویژگی داده و آن را متفاوت کرده، می توانست در ایجاد ارتباط و انتقال معنی موفقتر عمل کند. موفق هستند. گفتار عروسک ها با افعال آنها هم سو نیستند وبدین شکل، مفاهیم، در ذهن مخاطب کامل نمیشوند، ارتباط گسسته شده و سوال ها آغاز میشوند.
هر تمرین و هر اجرا، تجربه ها یی گران و ارزشمند باخود دارند که بلوغ و تعالی را بدنبال می آورند. بی شک اعضای گروه، در این روزهای سخت، با دلگرمی هم، تجربه های ارزشمند ی را مشق کرده اند.
مریم اقبالی