یادداشتی بر نمایش عروسکی خانه برناردا آلبا
نوشته: فدریکو گارسیا لورکا و کارگردانی زهرا صبری
نمایشنامه خانه برناردا آلبا یکی از شناخته شده ترین و کامل ترین متون لورکا به حساب می آید که بر اساس یک داستان واقعی که در یکی از روستا های حوالی زادگاهش در گرانادا رخ داده است نوشته شده. لورکا با پرداختی بسیار درخشان چه به لحاظ ساختاردراماتیک، چه به لحاظ شخصیت پردازی و چه در استفاده از ادبیات زبانی، استادانه روایتی از فشارهای اجتماعی که بر زنان سرزمینش می رفته دست به خلق این اثر زده است.
فرصتی پیش آمد تا به بهانه حضور اجرایی از این نمایشنامه در جشنواره عروسکی که خوانشی است عروسکی از زهرا صبری، یکی از کارگردان های شناخته شده و صاحب سبک در این رشته، به بررسی شکل اجرایی این اثر و چگونگی روند عروسکی شدن یک اثر دراماتیک که برای اجرا توسط بازیگر نوشته شده است بپردازیم.
با نگاهی به اجراهای این چنینی که دیدگاه های مولف و خط داستانی خلق شده اش بصورت دستمایه ای قرار می گیرند تا آثاری با جزئیات و شخصیت های متحول شده با فرم های متفاوت در روند اجرا خلق شوند، می توان دریافت که فاصله بین هنرهای مختلف بویژه گرایش های مختلف هنری از میان برداشته شده و عروسک نیز همچون ابزاری مثل ابزار های دیگر(بازیگر، حرکت، ویدیو و...) در دایره انتخاب کارگردان قرار گرفته است تا در صورت لزوم و بنا به فرمی که به آن نیاز دارد از آنها استفاده نماید تا بتواند مفهومی که از فیلتر ذهنی مولف اثر گذشته و به دست کارگردان رسیده است را با افزودن دیدگاه شخصی خود با سهولت بیشتری در اختیار مخاطب قرار دهد.
در اجرای فوق می توان دید که هدف گذاری کارگردان علاوه بر روایت داستانی که بوسیله پلی بک و بدون توقف در حال پخش است، ایجاد فضایی است که در برخورد و تحلیل شخصی اش در هنگام مواجهه با متن به آن رسیده است. فضای خفقان آوری که توسط زنی بوجود آمده است، زنی که خود نیز در اسارت و بند فشارهای جامعه گرفتار است. کارگردان بجای تصویر کردن یک زن روستایی، دیکتاتوری ساخته که در لباس راهبه ها و ماسکی از صلیب در صحنه ظاهر می شود. راهبه کاتولیکی که خانه ی دختران را به صومعه ای تبدیل کرده که راه فراری از آن نیست.
بنظر می رسد تلاش کارگردان در اجرا ایجاد فضایی است تا تمنیات درونی شخصیت ها، جایگاهشان و موقعیتشان در خانه و جامعه را با کمک نماد ها، تصاویر و فضای ایجاد شده طوری به تصویر بکشد تا بخشی از ظرافت های شخصیت پردازی موجود در متن و کاراکتر هایی که در جغرافیای خاصی زیست می کنند را با جایگزین کردن زبان تصاویر جهانشمول تر به مخاطب معرفی کند. چرا که فضایی که برناردا برای دختران خود خلق کرده مختص جغرافیا و زمان خاصی نیست و در هر کجا و در هر زمانی امکان وقوع دارد. گویی فضای بسته و غریزه های سرکوب شده، دختران نمایش را به پدیده ی عروسک شدگی دچار کرده است. عروسک هایی که در صورت نیاز از صندوقچه هایی که در آنها حبس شده اند بیرون می آیند و در دستان مادر به بازی گرفته می شوند. عروسک هایی که در خارج از صندوقچه ها نیز توانایی انجام کاری را ندارند، حتی پای رفتن ندارند و تنها کاری که از عهده شان بر می آید تماشای قربانی شدن خواهرانشان است.
حسین زینالی