در حال بارگذاری ...

یادداشتی بر نمایش « سعدی کلمب و فتح بهشت»

نویسنده : عقیل زمانی

کارگردان: مهتاب تبریزی

نویسنده ای جوان بدنبال سوژه برای نوشتن یک نمایشنامه است، در خواب سعدی و شمسا (یا همان سیاه) و کریستف کلمب را می بیند، سعدی و کریستف کلمب هر دو عاشق دختر بازرگانی ثروتمند می شوند و باقی ماجرا که در جزیره ی کیش اتفاق می افتد

نمایش ترکیبی از خیمه شب بازی با تکنیک عروسکی تیبل تاب و بازیگر می باشد .

ترکیبی نه چندان خوشایند اما نسبتا پر کشش، عروسکهایی جذاب و صحنه ای چشم نواز .

ظاهرا کارگردان قصد دارد لحظه های مفرح و شادی را برای تماشاگر ایجاد کند و به این منظور از عناصری آشنا مانند خیمه ، سیاه ( کاراکتر شمسا در نمایش ) ، موسیقی ضربی و .... استفاده می کندو تا حدودی در این منظور موفق است ، اما عناصری زائد مانند بازیگر نقش نویسنده که در طول کل نمایش جلوی صحنه نشسته یا خوابیده است به کلیت نمایش لطمه زده است و اصولا تماشاگر علت حضور آن را تا آخر نمی فهمد، و ما اگر این بخش را از نمایش حذف کنیم نه تنها لطمه ای به نمایش نمی زند بلکه به یکدست بودن نمایش کمک می کند .

بازی دهندگی خوب عروسکها و هماهنگی بازیدهندگان با هم ، همراه با طراحی خوب عروسکها از نکات مثبت نمایش است ، بی شک این بخش از نمایش نشان از تسلط کارگردان بر عوامل نمایش و هدایت صحیح آنان می باشد .

ولی در کل اتفاق و اعجاز عروسکی کمتر در نمایش دیده می شود ، حتی رنگ و لعاب خوش صحنه نیز کمکی به این امر نمی کند ، اما گونه ای از نمایش عروسکی است که با مخاطب خود ارتباط برقرار می کند و تماشاگر را تا آخر بدنبال خود می کشد و در نهایت به هدف اصلی که سرگرم کردن تماشاگر می باشد نائل می شود .

 

محمد اعلمی




نظرات کاربران