بیان شگفتانگیز نمایش عروسکی
نویسنده مقاله: فهیمه میرزاحسینی
برنارد شاو می گوید:
"اگر شما یک سیب داشته باشید و من هم یک سیب و سیبها را با هم عوض کنیم، همچنان هر دویمان یک سیب داریم؛ اما اگر شما یک ایده داشته باشید و من هم یک ایده و ایده هایمان را با هم عوض کنیم، آنگاه هر کدام از ما دو ایده دارد."
این همه ی هدف من از ارائه مطالب زیر است.
آغاز
این روزها نمایش عروسکی یا در شکل وسیعترش تئاتر عروسکی در تمام جهان یکی از زیر شاخه های هنر وسیع تئاتر شده است و بر همین اساس هم اهمیتش از یک شاخه اصلی به قدر یک زیر شاخه کاهش پیدا کرده است و با ظهور سبک های تازه تئاتری روز به روز –هم- بیشتر به عقب رانده می شود. این روزها تئاتر عروسکی حتی جدی هم گرفته نمی شود. بودجه اش تقریبا هیچ است. سالنی برای خودش ندارد. آن را نمایشی بیشتر برای کودکان می دانند و شان و فهم تماشاگران بزرگسال را اجل تر از آنی می دانند که برای دیدن بازیگران عروسکی بلیط خریده و به تماشا بروند.
اما براستی علت چیست؟ و چرا تئاتر و نمایش عروسکی این روزها قدر و شانی ندارد؟
می خواهم برای پاسخ، نخست یک پیش شرط بگذارم و فرض کنم هیچ اراده آگاهانه ای برای این به انزوا کشاندن و کم توجهی به وادی عروسک و اجرایش وجود ندارد.
و اینگونه می روم به سراغ مهمترین دلایل و امتیاز نخستین دلیل را می دهم به فرضیه عدم شناخت کافی از ریشه های بیانی عروسک و تئاتر عروسکی و تاثیر آن در انتقال هنرمندانه معنی و بی آنکه انگشت اتهام به سوی کسی یا سازمان و یا گروهی ببرم تلاش می کنم تا بی هیچ غلوی این میراث معنوی تاریخ بشر را بازشناسی کنم...
متن کامل قاله را از اینجا دانلود کنید: